ببین برای ساختن، کافیه بلند شی!
میشه فکر کنی، حرف بزنی، بنویسی، بکشی .. ولی وختی میخای بسازی، باید پاشی وایسی.
قضیه یه کم جدی تره، یه خورده جدی تر از بوت های مشکی تو پاییز برفی.
جدی تر از قهوه ی داغ خوردن تو گرمای کافه و نگاه کردن ب بارش برف یکی دو متر اونور تر.
خیلی جدی تر از خوشحالیت واسه موفق شدن تو انجام کارایی که بقیه همه میتونن راحت تر انجامشون بشن و یه لحظه هم واسش شادی بعد از گل نکنن.
باید پاشی، نگاه کنی، درست نگاه کنی.. خیال کنی. و بسازی!
لعنت به همه ی لبخند های تشویقی، به همه تایید های آرامش دهنده، آرامش واهی!
به همه نگرانی ها برای بدست آوردن این موهومات خوشحال کننده.
لعنت بفرست، پاشو، خیال کن و بساز!