ترا ای مرگ! باید زندگی کرد
ولی آرام با دستان بسته
ب رفت و آمد و بالا و پایین
نگاهی کرد و لبخندی به چشمم
و یا در گوشه ایی، محکم به او گفت
که هرچه بوده و هستت به پشمم!