تو هم با من نبودی، مثل من با من و حتی مثل تن با من!

تو هم با من نبودی، آن که می پنداشتم باید هوا باشد و یا حتی گمان می کردم این تو، باید از خیل خبرچینان جدا باشد .

تو هم با من نبودی.

تو هم از ما نبودی، آن که ذات درد را باید صدا باشد و یا با من ٬ چنان هم سفره ی شب باید از جنس من و عشق و خدا باشد .

تو هم از ما نبودی.

تو هم مومن نبودی، بر گلیم ما و حتی در حریم ما، ساده دل بودم که می پنداشتم دستان نا اهل تو باید مثل هر عاشق رها باشد ...


تو هم از ما نبودی یار .. ای آوار .. ای سیل مصیبت بار


آوار